بحر طویل
بَحْرِ طَویل، یکی از قالبهایِ شعریِ نسبتاً متأخر فارسی مبتنیبر تکرار متوالی یک رکن عروضی سالم به شمار دلخواه سراینده، خارج از محدودیت عروض کهن که در هر یک از بحور به رعایت نظم خاص عددی ارکان تأکید میکند؛ و این غیر از «بحرطویل» متعارف در عروض سنتی است که از تکرار دو رکن «فعولن، مفاعیلن» (دوبار در هر مصراع) به دست میآید.
نامگذاری
تنها عامل مؤثر در وجه تسمیۀ این بحر به «طویل»، افزایش شمار ارکان به اختیار گوینده، و در نتیجه طولانیشدن مصراعهاست (اخوانثالث، 301؛ شفیعی کدکنی، 501)؛ ازاینرو، در بحرطویل به مصراع «بند» میگویند. برخی از محققان بحرطویل را بهسبب اشتمال بر موضوعات مذهبی: توحید باری و مدح اولیا و منقبتخوانی، مرثیه و تعزیخ، و مسائلی از قبیل طنز و هجو و هزل، اجتماع و سیاست و بهطورکلی موضوعاتی که از فرهنگ و ادب مردمی نشأت میگیرد، و نیز بهلحاظ رویکرد گویندگانِ نامشهور و اغلب، اقدام عامیان صاحب ذوق به سرودن این نوع شعر آن را «عامیانه» دانسته، و به صفت عامیانه موصوف کردهاند (ﻧﻜ : غیاثاللغات، ذیل طویل؛ قزوینی، 4/ 17؛ محیط، « بحرطویل میرعبدالعظیم...»، 27؛ شفیعی کدکنی، 502). مؤتمن بحر طویل را جزو اقشام مشخص و معتبر شعر ندانسته، و بر آن است که صرفاً نوعی تفنن ادبی است (ص 114). اخوان ثالث (همانجا) شایستهتر دانسته است که اینگونه سخن منظوم «بحر طویل فارسی» نامیده شود تا با «بحرطویل عرب» ـ بحر مستخرج از دستگاه عروض منسوب به خلیلبناحمد (د 170ق/ 786م) ـ مشتبه نشود (همانجا).
چنین مینماید در مجالسِ سخنوری که در قهوهخانهها برگذار میشده است، بحرطویل را گاهی مطلقِ «سخن» (در مقابلِ «شعر خالص»، و گوینده یا خوانندۀ آن را «سخنور» مینامیدهاند (ﻧﻜ : محجوب، 633؛ اخوانثالث، 309).
خاستگاه
در اینکه بحر طویل از ابداعات ذوقی و ادبی گویندگان صاحب طبع فارسی زبان است و منشأ ایرانی دارد، تردیدی نیست و محققان معاصر، به تصریح یا به تلویح، این معنا را مورد تأیید قرار دادهاند (برای نمونه، ﻧﻜ : محیط، همان، 25-27، «بحرطویل ساعی....»، 253؛ اخوانثالث، 297، 302؛ شفیعی کدکنی، 515-517) و نیز، آنچه به نام «بند» (البند) در آثار منظوم برخی از شاعران عربزبان اهل عراق دیده میشود، دقیقاً سخنی است منظوم از نوع بحر طویل که از اواسط سدۀ 11ق/ 17م به بعد، به تقلید از بحرطویل فارسی سروده شده است (همانجا).
مشخصات بحرطویل
1. به مصراع «بند» میگویند، چراکه اولاً مصراعها در بحر طویل، برخلاف مصراعهای قالبهای دیگر شعری، دلخواه سراینده و به مقتضای کشش مطلب، کوتاه و بلند میگردد؛ ثانیاً، به لحاظ شکل نگارشی، ماند نثر (افقی و تمامسطر) نوشته میشود.
2. هر بند از تکرار متوالیِ یک رکن سالم به دست میآید؛ بنابراین، در بحرطویل از بحور مختلف الارکان و یا ارکان مزاحف استفاده نمیشود.
3. در بحرطویل از انواع صنایع ادبی و شگردهای شاعرانه، اعم از صنایع بدیعی (لفظی و معنوی) و بیانی و فنون بلاغت، به ویژه از آرایههای گوش نوازی چون سجع، جناس، ترصیع، موازنه، مزدوج، تتابع اضافات و تسنیق الصفات، به وفور استفاده میشود، و این امر کلام را از حیث موسیقی تقویت میکند. از اینرو، بحرطویل غالباً مطنطن و گوشنواز است و در تعزیهخوانی، منقبتگوی، رجزخوانی و نقالی و مانند آنها بر مخاطب عام تأثیر مضاعف میگذارند.
4. بندهای اکثر بحرطویلهای موجود به ردیف «را» ختم میشود؛ در این صورت معمولاً کلمۀ قافیه نیز مختوم به حرف رَوی «الف» است، مانند «آلعبارا»، «قضا را»، «خدا را»، «ما را» و...، در بحرطویل ساعی شروانی (سدۀ 11ق/ 17م) (محیط، «بحرطویل ساعی»، 249-252). این خصلت (ختم شدن به مصوت بلند «آ» و حرف «را») به نحوی در اکثر«بند»های سرایندگان عرب زبان نیز راه یافته، و رعایت شده است، مانند «سراً و جهاراً»، «مساءً و نهاراً»، «بهاءً و نضاراً» و... در «بند» معتوق موسوی (1025-1087ق/ 1616-1676م)، نخستین بند سرای عرب (شفیعیکدکنی، 514-516).
5. وزن اکثر بحرطویلهای موجود حاصل تکرار متوالی «فَعِلاتُن» و «فاعِلاتُن» یا «مفاعیلُن» (بحرهای رَمَل و هَزَج) است و از ارکان دیگر به ندرت استفاده شده است (ﻧﻜ : همو، 502).
6. زبان بحرطویل به مقتضای حال مخاطب عام، و محتوای آن ساده و بیتکلف است و بهرغم استفاده از انوع صناعات ادبی، غالباً عوام فهم است. این خصلت نیز در «عامیانه» دانستن بحرطویل مؤثر بوده است.
انواع بحرطویل
بحرطویل به تناسب کمیت ارکان در هر بند دو نوع است: الف- بحرطویل منظم: مشتمل بر بحرطویلهای که اسلوب تساوی طولیبندها در آنها رعایتشده، و شمار ارکان در تمام بندها یکسان است، مانند بحرطویل عصمت بخارایی (د نیمۀ اول سدۀ 9ق/ 15م) که هر بند آن به تساوی، 9 بار «فَعِلاتُن» است (ﻧﻜ : خانلری، 1141). ب- بحرطویل نامنظم: در این قسم بحرطویلها قید تساوی طولیبندها در کار نیست، بلکه شمار ارکان در هر بند متغیر است، مانند بحرطویل ساعی شروانی (ﻧﻜ : محیط، همان، 249-252). به نظر برخی از محققان، مراد از بحرطویل در معنی اخص، نوع اخیر است (ﻧﻜ : شفیعیکدکنی، همانجا).
فرق بحرطویل با قالبهای دیگر شعری
در قالبهای کهن مانند قصیده، غزل، مصنوی و جز آنها، شمار ارکان در هر بیت 4 یا 6 و یا حداکثر 8 رکن است، در بحرطویل چنین محدودیتی نیست؛ همچنین، در قالبهای سنتی هر بحر ممکن است از ارکان مختلف و یا مزاحف حاصل شود؛ در بحرطویل فقط یک رکن سالم تکرار میشود. تنها قالب شبیه به بحرطویل، مسمط است، به شرط آنکه مسمط، همچون بحرطویل، افقی و تمام سطر نوشته شود؛ متنها بحرطویل با مسمط دو فرق عمده دارد: الف ـ مسمط مجموعهای از چند بند است و در هر بند مصراعها ضمن تساوی طولی هم قافیهاند، جز مصراع آخر بند (قس: شمس قیس، 335-336)، لیکن در بحرطویل، کلمات آخر بندها متفقالقافیهاند و بین اجزاء دیگر، سجع و ترصیع و موازنه... برقرار است. ب ـ در مسمط همچون قالبهای دیگر شعر عروضی، شمار ارکان در مصراعهای مساوی است، اما در بحرطویل چنین نیست.
فرق بحرطویل با شعر آزاد
شباهت و قرابت صوری بحرطویل با شعر آزاد (شعرنو: نیمای و پسانیمایی) در عدم تساوی عددی ارکان در هر بند است (در شعر آزاد نیز به هرچند «سطر» یا مصراع «بند» میگویند). نیمایوشیج تصریح کرده است که هرگاه «استقلال مصراعها به توسط پایانبندیِ آنها» حفظ نشود، چنین شعری از حیث وزن بحرطویل خواهد شد (ص 109). بنابراین، شعر «باران»، سرودۀ گلچین گیلانی، بهرغم نظر برخی محققان (ﻧﻜ : یوسفی، 535) بحرطویل است، نه شعرنو. باستانی پاریزی (ص 1030) هم به سبب همین شباهتِ صوری، «مکتوب» میرعبدالعظیم مرعشی (د نیمۀ اول سدۀ 9ق) را که از قدیمترین نمونههای بحرطویل فارسی است، «گونهای از شعرنو» دانسته است (ﻧﻜ : مرعشی، 557-560؛ نیز محیط، « بحرطویل میرعبدالعظیم»، 24؛ شفیعیکدکنی، 503). حتى این شباهت صوری بین شعر آزاد و «بند» (= بحرطویل) عربی نیز مشاهده میشود؛ چنانکه خانم نازک الملائکه (ز 1302ش/ 1923م)، شاعر و ناقد معاصر عراقی هم به این نکته توجه کرده است (ﻧﻜ : همو، 509). نیز میتوان ضمن مقایسۀ بحرطویل با شعر آزاد بدیننتیجه رسید که در شعر آزاد اولاً مصراعها مستقل است، ثانیاً شکل نوشتن آن با بحرطویل فرق دارد؛ بدینمعنا که بحرطویل به صورت افقی، تمامی سطر را میپوشاند و شعر آزاد به صورت مصرعهای کوتاه و بلند و عمودی (نردبانی) و یا مورب (پلکانی) نوشته میشود.
کهنترین بحرطویل فارسی
نخستینبار، اخوانثالث به جستوجوی پیشینۀ بحرطویل همت گماشت (ص 295-331) و پس از نقد دیدگاههای برخی محققان، ازجمله نظر ملکالشعرا بهار (ص 64) که نمونههایی از کتاب رموز حمزه (عصر صفوی) را «ترانههای هجایی» خوانده بود، آنها را صراحتاً بحرطویل نامید (ص 310-311) وسرانجام بحرطویل طرزی افشار (ﻧﻜ : ص «کا ـ کب»)، شاعر سدۀ 11ق را قدیمترین بحرطویل دانست (ص 302، 329)؛ لیکن تحقیقات بعدی نشان داد که سابقۀ این نوع شعر به دورهای قبل از طرزی افشار میرسد (برای نمونه، ﻧﻜ : محیط، همان، 21-27؛ شفیعیکدکنی، 501-518؛ درخشان، 280-286)، نخستین بحرطویل فارسی که تا این زمان شناخته شده، سرودۀ دانیال دولتخانی (کتابت: 884ق، ﻧﻜ : همو، 282) است و اولین نمونۀ منتشر شده و چاپی آن «مکتوب» میرعبدالعظیم مرعشی (ﻧﻜ : مرعشی، همانجا) است، به مطلع «کمینۀ بندگان اخلاص به خدمت عرضه میدارد...» (حاصل تکرار «مفاعیلن»). از دورۀ صفویه به بعد، بحرطویل بهعنوان قالب شعری تازهای رواج بیشتری یافت.
موضوعات بحرطویل
در مقایسه با قالبهای کهن که هریک از آنها موضوعی خاص یا موضوعات محدودی دارند؛ در بحرطویل، با گنجابی گسترده و میدان عروضی وسیع آن، شاعر میتواند موضوعی خاص یا موضوعات محدودی دارند، در بحرطویل، با گنجایی گسترده و میدان عروضی وسیع آن، شاعر میتواند موضوعات که پیشتر گفته شد، مدح و دعلی ممدوح و درخواست از وی (ﻧﻜ : مرعشی، همانجا)، وصف باغ و بستان و ریاحین و گل و سبزه و پرندگان و مأکولات (ﻧﻜ : درخشان، 282-283، بحرطویل دانیال دولتخانی)، شِکوه از آلام و شداید زمانه و درد غربت (ﻧﻜ : محیط، «بحر طویل ساعی»، 249-252)، شکایت از یار کافر کیشِ مسلمان کُش (ﻧﻜ : خانلری، همانجا، بحرطویل عصمت بخارایی)، زجرخوانی در مقابل حریف و «کوبیدن خصم» (ﻧﻜ : محجوب، 632-633) و حتى مباحث روشنفکری و فلسفی (ﻧﻜ : مینوی، 44) و جز آنها، از موضوعات بحرطویلهای موجود است. محمدجمال سویدا (سدۀ 12ق/ 18م) نیز نخستین غزل دیوان حافظ را در قالب بحرطویل تضمین کرده است (ص 867-872).
نمونهها
1. از ساعی شروانی: «ابتدا میکنم این برنامۀ پر درد به نام ملک قادر قیوم خداوند کریمی که همه حور و طیور و دد و ویو و سمک و ببر و پلنگ و ملخ و شیر ژیان و ملک و آدم و جن و بقر و گبر و مسلمان و همه منعم و درویش از او یافته سرچشمۀ ادراک رموز حرکات و سکنات و روش رزق و معاشات و سلوک سبق علم و رموزرات معانی، ملکا کارگشایا به من خسته و رنجور به حق شرف خاک ره سیدکونین و رسول مدنی و به نبی قرشی و سبب خلفت افلاک و نزول رقم آیۀ «لولاک» ترحم و قلم عفو به روی ورق دفتر عصیان بکش از عزت اصحاب کبار و به امامان و به حق شرف آن عبارا*...» (ﻧﻜ : محیط، همان، 249-252).
2. از عصمت بخارایی: «میکشد ترک کماندار مسلمان کُش جادوی تو چون کافر مست از مژه بر هر جگری تیر بلا را*تا کشدزار و به هم برزده و مست و سنان خورده و مجروح و دل آزرده و افگار و جگر سوخته ما را*...» (ﻧﻜ : خانلری، 1141).
مآخذ
اخوان ثالت، مهدی، بدعتها و بدایع نیما یوشیج، تهران، 1357ش؛ باستانی پاریزی، ابراهیم، «سیدبن درختی»، گوهر، تهران، 1352ش، س1،ﺷﻤ 11 و12؛ بهار، محمدتقی، شعر در ایران، تهران، گوتمبرگ؛ خانلری، پرویز، قدیمترین بحرطویل»، سخن، تهران، 1352ش؛ س22، ﺷﻤ11 و12؛ درخشان، مهدی، «کهنترین بحرطویل»، آینده، تهران، 1364ش، س11؛ سویدا، محمدجمال، «تضمین غزل حافظ در بحرطویل»، وحید، تهران، 1353ش، س 12، ﺷﻤ11؛ شفیعیکدکنی، محمدرضا، موسیقی شعر، تهران، 1370ش؛ شمس قیس رازی، محمد، المعجم، به کوشش سیروس شمیسا، تهران، 1373ش؛ طرزی افشار، دیوان، به کوشش تمدن، ارومیه، 1338ش؛ غیاثاللغات، غیاثالدین محمدرامپوری، به کوشش محمددبیرسیاقی، تهران، 1337-1338ش؛ قزوینی، محمد، یادداشتها، به کوشش ایرج افشار، تهران، 1363ش؛ محجوب، محمدجعفر، «سخنوری»، سخن، تهران، 1337ش، س9، ﺷﻤ7؛ محیط طباطبایی، محمد، «بحرطویل ساعی شروانی»، معارف، تهران، 1367ش؛ س 5، ﺷﻤ2؛ همو، «بحرطویل میرعبدالعظیم مرعشی»، گوهر، تهران، 1353ش، س2، ﺷﻤ 1؛ مرعشی، ظهیرالدین، تاریخ طبرستان و رویان و مازندران، به کوشش برنهارد دارن، تهران، 1363ش؛ مؤتمن، زینالعابدین، تحول شعر فارسی، تهران، 1355ش؛ مینوی، مجتبى، «مردن یازیستن»، روزگار نو، لندن، 1944م، ج4، ﺷﻤ2؛ نیما یوشیج، تعریف و تبصره و یادداشتهای دیگر، تهران، 1375ش؛ یوسفی، غلامحسین، چشمۀ روشن، تهران، علمی.